استوای دیدار
همه راه های جهان
به استوای دیدار تو ختم می شوند!
پاهای برهنه ام نگران نیامدن اند
زمین زیر پایم عرق کرده است
من گم شده در مزرعه ی دور آفتاب
به آینه می اندیشم
همه ی روزها درمن پراکنده اند
همه ی تو در من!
من گم شده در خویشتن خویش
به استوایی ترین منطقه در زمین خواهم رسید!