شعری از خودم
فقط کمی
فقط کمی یادت باشد
تو با عاشقانه های زنی که دوستش داشتی
مرا
با عاشقانه های مردی که دوستش دارم
در جنوبی ترین قسمت نقشه ای بی تصویر
برگرده های تاریکی ریگهای داغ تابستان
ترک کردی
وشب را
برآسمان چشمهایم گلوله باران کردی
بدون دستمالی برچشم!