به نظر من يعني نظر خود خود
با اجازه عزيزان داستان نويس من يه چند تايي داستان هم دارم وميتونم نظري هم بدم اين داستان داره روزمرگي کلي دنيا واين که کل دنيا ونه آدماش دچار روزمرگي شدن وانگار مثل عقربه ساعت داره ميره وميآد وپيرمرد به خاطر طرد خودش از روزمرگي هر روز رکورد ميگذارد و يك ركورد تازه هم ميتواند روزمرگي را از بين ببرد واين كه مهرزاد ميگه جزييات فلان و خانم پگاه ميگه جزييات فلان مهم نيست ( البته نه كه اصلن مهم نباشه) مهم اينه كه بدونيم جزييات هست وجز لاينفك هر چيز وهر كسي است و جوهره است واصل وريشه وانچيزي كه ميشه كنارش گذاشت جزييات نيس اون اضافات است
ممنون