• وبلاگ : پرسه درخيال
  • يادداشت : شعر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بامداداميد 


    ببخش ...در اين شعر خوب هم فکر مي کنم سطر سوم مي تواند بشود

    به اولين کلامي که در صبح مي خواهم بنوشم

    درود بر شما
    مطلب خوبي بود بهرهمند شدم

    مــــا را تــــب رهـــاشـدن اما گرفته بود

    حــــس فــــــــرار از خفـــقان جديدمان

    ماروي ابرهاي جهان نقطه مي شديم

    نه هجمه عقاب ... نه بادي که بيدمان

    حرف از قفس نبود و يکي از پرنده ها

    آنقــــدر پر کشـــيد که ديگر نديد مان

    اون شعري که براي اتش سوزي مدرسه ها گفته بوديد....
    وجيک هيچ گنجشکي در نمي آيد!

    من لينکتون کردم اگه دوست داشتيد لينکم کنيد.


    دارم به آخرين نفس هاي تو فکر مي کنم



    دارم به آخرين نفس

    هاي تو فکر مي کنم