درود به همگي . به نظرم جلسه ي خوبي بود . از خانم ابراهيمي سپاسگذارم .
راستي محمد جان اميدوارم داستانهايت در جلسه ي بعدي بررسي شود چون جلسه ي داستان است .
شعر خانم خادم به عنوان شعري بسيار ناب در جلسه شناخته شد كه خانم ابراهيمي هم آنرا در صفحه آورده اند . البته به نظرم تمامي شعرها خوب بود . از جمله شعر پگاه كه من نسبت به قسمت آخر آن انتقاد داشتم و فهميدم كه اشتباه مي كنم . اتفاقا همانطور كه آقاي قلي زاده هم متذكر شد كليدي ترين جاي شعر بود .
علت عدم فهم من از شعر اين بود كه مارگارت دوراس را با دقت نخوانده بودم . . من پيشنهاد دادم كه قسمت كوتاه جمله اي كه ربطي به جمله ي مارگارت دوراس ( مرد خوب مرد مرده است ) را در گيومه بگذارند تا خواننده متوجه بشود . البته من انتظار داشتم پگاه شعري جديد بخواند كه نخواند . به هر حال بحث هاي خوبي هم در مورد آرمانگرايي و منطق در شعر و قديس بودن مجنون براي شاعران در گرفت كه خوب بود .
درباره مجنون فروغ مي گويد به نظرم مجنون مازوخيست بوده . يعني خودش را آزار ميداده . و نبايد امروز هم از عشق مجنون در شعرهايمان حرف بزنيم . حرف فروغ درست ولي همه ي ما مي دانيم كه فروغ خودش يك كتاب شعر را شروع كرد بر وزن مثنوي مولانا ولي ناتمام ماند . همچنين اگر شعرهاي فروغ را بخوانيم خوب مي فهميم كه او خودش زندگيش و شعرش و اصلا لحن حرف زدن و نوشتنش مازوخيستي است . مازوخيسم لازمه ي شاعر بودن است . در هر حال فروغ فقط از لحاظ فاصله ي تاريخي و فرهنگي از مجنون دوري مي كند وگرنه او هم مجنون را مجنون مي داند و بزرگ .