• وبلاگ : پرسه درخيال
  • يادداشت : داستان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عبدالعزيز رنجبر 

    با درود

    خانم ابراهيمي داستانتان در ذهنيت زيباست منظورم از ذهنيت همان ذهنيت يا ديدپاه فلسفي كه بر مبناي آن داستانتان را نوشته ايد اما زاويه ي ديد داستان با زبان شعر در آميخته بود و به خاطر همين اندكي متوهم مي نمود ما بايد ياد بكيريم كه زبان شاعرانه را در شعر رعايت كنيم و زاويه ي ديد را در داستان .شما هم شاعر خوبي هستيد و هم داستان نويس خوبي اما نه در اين داستاني كه هم اكنون نوشته ايد .

    مطالعه همه چيز را حل مي كند البته نه مطالعه ي سر سري و گذرا

    اميدوارم پيروز و پاينده باشيد