سلام
تذكرات دقيق شما موجب شد تا در مورد قافيه و يا بهتر بگم شعر كلاسيك تحقيق بيشتري بكنم آخه راستشو بخواهيد من تخصصي در ادبيات ندارم اما از كودكي هميشه درسهام رو هم با وزن و آهنگ حفظ ميكردم و كلا به شعر موزون علاقه خاصي دارم شعر هايي كه جديدا نوشتم خيلي بهتر شده اما هنوز فرصت نكردم تو وبلاگم قرار بدم اگه فرصت شد تو روزهاي آينه انجام ميدم تا ببينم نظر دوستان چيه ممنون ميشم شماهم نظر بديد.موفق باشيد
با درود
خانم ابراهيمي داستانتان در ذهنيت زيباست منظورم از ذهنيت همان ذهنيت يا ديدپاه فلسفي كه بر مبناي آن داستانتان را نوشته ايد اما زاويه ي ديد داستان با زبان شعر در آميخته بود و به خاطر همين اندكي متوهم مي نمود ما بايد ياد بكيريم كه زبان شاعرانه را در شعر رعايت كنيم و زاويه ي ديد را در داستان .شما هم شاعر خوبي هستيد و هم داستان نويس خوبي اما نه در اين داستاني كه هم اكنون نوشته ايد .
مطالعه همه چيز را حل مي كند البته نه مطالعه ي سر سري و گذرا
اميدوارم پيروز و پاينده باشيد