سلام ....
ببينيد من به خاطر اين نشست ادبي بود كه دوباره شروع كردم به داستان نوشتن
اين را خودتان خوب ميدونيد . من تو اين يه يسال و خرده اي دو تا دونه داستان نوشتم . ولي به خاطر اين نشست بود كه تا ساعت 2.5 نصف شب صبر كردم و نشستم كتاب خوندم تا ذهنم يه خورده بوي داستان فراموش شده بده . ميدونسد كه من هر روز مجبورم ساعت 6.5 صب از خواب بيدار شم . بدون اينكه ظهر تعطيلي داشته باشم براي استراحت . يا اينكه وقتي كه من دارم اينترنت كار مي كنم قيد نهار را بايد بزنم . بخاطر اينكه اين نشست را دوست دارم . بي خيال گشنگي تا ساعت 9 شب . پس تو را خدا تعطيلش نكنيد . دلم به اين خوشه كه يه جايي داره داستانم نقد ميشه . پس خواهش دارم .