• وبلاگ : پرسه درخيال
  • يادداشت : شعري از خودم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نگاه 

    سلام . در مورد شعر بايد بگويم كه چند بار خواندمش و قبلا هم كه خوانده بودم . شعر با موسيقي دروني خاصي كه من معتقدم خاص زبان شعري شماست و هميشه هم تكرار كرده ام كه اين بهترين زبان اتخابي شماست براي شعرهايتان همراه است . منظورم موسيقي دروني است . مربوط به اتخاب كلمات است . كلمات اگر هماهنگ و با ريتم خاصي در كنار هم چيده نشوند ( البته رنج شاعر همين جاست كه چگونه هم معنا و هم اين ريتم را حفظ كند ) ذهن را مثل جذر و مد دريا بالا و پايين ميكند و مخاطب از اين جذر و مد گيج و منگ و خسته مي شود . همين است كه ميگوييم فلان شعر از لحاظ معنايي خيلي قوي است ولي زيبا نيست . به دل نمينشيند . براي مثال ميتواني به خيلي از اين كتابهاي شعر كه تازه چاپ شده مراجعه كني . شعرها را دوست داري بخواني ولي چون موسيقي دروني ندارد و فرم و محتوا با هم در تضاد هستند ميگويي واي چه شعرهاي مزخرفي اصلا زيبا نيستند .

    بعد نظر من اين است كه قسمت آخر شعر لزومي نداشت . (( حالا من ..... )) نميدانم . شايد دارم اشتباه ميكنم . اين چيزي بود كه با هر بار خوانش به ذهنم رسيد و فكر ميكنم اگر شعر در همانجا تمام بشود يعني (( شاخه اش تا ته خيال شرجيم ريشه دوانيده )) خيلي زيبا تر است . از لحاظ فرم ميگويم . شايد از لحاظ محتوا دارم اشتباه ميكنم و بند آخر داراي بار معنايي باشد كه از نظر شاعر لازمه ي شعر است . در اين صورت هم يك سئوال دارم چرا بند آخر اصلا با بقيه ي شعر از لحاظ زيبايي و موجز بودن نميخواند . چرا يك شعر خيلي موجز ناگهان با اين جمله هاي تكراري تمام مي شود . اگر خوب دقت كني بند آخر جديت را هم از دست ميدهد . آوردن كلمه ي الافي ناگهان زبان شعر را عوض مي كند .

    -------------------------------------------------------------

    بگذريم . از بابت روز پنج شنبه معذرت ميخواهم . اگر هماهنگ كرده بوديد و اگر خانم شهرياري هم اينقدر عجله نميكرد خوب من چه كاري داشتم بهتر از اينكه با سه نفر شاعر و نويسنده كه خيلي وقت است فرصت صحبت با هم را نداشته ايم بنشينم و صحبت كنم . ديگر اينكه روز پنج شنبه من يك كلافگي داشتم از دست آقاي سلماني كه كلاس جدو و كاراته را در مسجد به راه انداخته بود و حتما متوجه شديد كه سر و صدا مي آمد . بعد ديگر تسليم شدند و گفتند كلاس را ميبرند داخل سالن شهرداري

    باز هم معذرت ميخواهم . اميدوارم هميشه به كتابخانه بياييد و دوستان ديگر . كتابخانه از آن شماست . پايدار باشيد .