• وبلاگ : پرسه درخيال
  • يادداشت : داستاني از نشست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نگاه . داستاني لذت بخش 

    کورت کوزنبرگ

    kurt-kuzenbergبرگردان: سيدعلي کاشاني


    کورت کوزنبرگ، نويسنده‌ي سوئدي آلماني زبان، در سال 1904 در شهر گوته‌بورگ ديده به جهان گشود. در رشته‌ي هنر تحصيل کرد و سال‌ها در مطبوعات به عنوان منتقد هنري، به فعاليت پرداخت. اين نويسنده در کنار فعاليت‌هاي شغلي خود به نگارش داستان‌هاي کوتاه نيز پرداخت و آثاري خلق نمود که در نزد علاقمندان از محبوبيت ويژه‌اي برخوردارند. وي علاقه‌ي ويژه‌اي به سبک گروتسک ادبي داشته است.
    داستاني که مي‌خوانيد از جمله داستان‌هاي کوتاهي است که با استقبال و توجه ويژه‌ي خوانندگان مواجه شده است. اين داستان واکنش‌هاي متفاوتي در خواننده بر مي‌انگيزد. از يک سو به واسطه‌ي طنز آشکار اين اثر خنده بر لبان خواننده مي‌نشيند و از سوي ديگر خواننده به ماهيت تراژيک و غير طبيعي اين اختراع و مخترع آن با ترحم و حتي با وحشت مي‌نگرد. ممکن است خواننده‌اي اين دوگانگي و يا چندگانگي را به حساب آشفتگي ذهني نويسنده بگذارد، اما خواننده‌ي نکته‌سنج به جست و جوي مفهومي برمي‌خيزد که بيانگر اين گسيختگي ذهني باشد؛ و پر واضح است که در ميان مفاهيمي که کم وبيش رساننده‌ي اين احوال‌اند به «گروتسک» برمي‌خورد، که به اعتقاد منتقدان هنري توان خنده و آن چه که با خنده دمساز نيست را يک‌جا در خود به همراه دارد. در ضمن مي‌توان از ميان مشهورترين آثاري که به سبک و سياق گروتسک رقم خورده‌اند به «مسخ» فرانتس کافکا، «خانواده‌ي وات» ساموئل بکت و «يک پيشنهاد کوچک» جاناتان سويفت اشاره کرد.
    در آخر توجه خوانندگان نکته‌سنج را به تشابه خودآگاهانه عنوان داستان، که در واقع نام ماده‌اي است، که قهرمان داستان کشف مي‌کند، با نهيليست (پوچ‌گرا) جلب مي‌نمايم.
    مترجم.



    مردي به نام روت ناگل چسب جديدي اختراع کرد که خوب و محکم به نظر مي‌رسيد و بوي گل خرزهره مي‌داد، از اين‌رو بسياري از خانم‌ها به خاطر رايحه‌ي خوشش از آن استفاده مي‌کردند. روت ناگل با اين استفاده‌ي نابه‌جا به شدت مبارزه مي‌کرد – او انتظار داشت اختراع‌اش در راه درست خود استفاده شود. اما در همين زمان مشکل جديدي بروز کرد، چون چسب جديد هيچ چيز را نمي‌چسباند، دست کم هيچ چيز شناخته شده‌اي را، کاغذ يا فلز، چوب يا چيني – هيچ کدام از اين‌ها نه به همجنس خود مي‌چسبيد و نه به غير همجنس خود. اگر به جسمي از اين ماده زده مي‌شد، زرق و برقي پيدا مي‌کرد، اما نمي‌چسبيد، و اين ناشي از ماهيت چسب بود. با اين وجود، اين ماده بسيار مورد استفاده قرار مي‌گرفت، نه به واسطه‌ي کاربردش، بلکه به خاطر بوي خوش خرزهره. روت ناگل احمق نبود. به خود گفت: چسبي که چيزي را نمي‌چسباند به هيچ دردي نمي‌خورد، پس بايد چيزي اختراع شود که با اين چسب بچسبد. البته شايد اگر او توليد اين ماده را متوقف مي‌ساخت يا استفاده‌ي غير صحيح آن را توسط خانم‌ها تحمل مي‌کرد، راحت‌تر بود، اما اين راه بي‌دردسر در عين حال تحقيرآميز هم بود. به اين سبب، روت ناگل سه سال از عمر خود را صرف اختراع ماده‌اي مي‌کرد که با اين چسب بچسبد، فقط با اين چسب.
    روت ناگل اين ماده را پس از تعمق بسيارنهيليت نام نهاد. نهيليت در طبيعت به صورت خالص يافت نمي‌شد، ماده‌اي هم کشف نشده بود که با آن شباهت داشته باشد، چرا که اين ماده به کمک فرايند بسيار پيچيده‌اي به روش مصنوعي توليد مي‌شد. نهيليت ويژگي‌هاي عجيبي داشت. بريده نمي‌شد، چکش‌خوار نبود، سوراخ نمي‌شد، جوش نمي‌خورد، پِرس و پرداخت هم نمي‌شد. چنان‌چه سعي مي‌کردي از اين قبيل اعمال بر رويش انجام دهي، ريز ريز، آب يا پودر مي‌شد. گاهي هم خود به خود منفجر مي‌شد. خلاصه بايد از هر نوع کار بر رويش صرف‌نظر مي‌شد.
    نهيليت براي عايقکاري مناسب نبود. گاهي در برابر جريان برق و گرما عايق بود، گاهي نه. به هرحال خيلي نامطمئن بود. در اين که نهيليت قابل اشتعال است يانه، حرف هست. چيزي که ثابت شده بود، اين بود که اين ماده سرخ مي‌شد و بوي نفرت‌انگيزي از آن به مشام مي‌رسيد. در برابر آب واکنش‌هاي متفاوتي نشان مي‌داد. روي‌هم رفته در برابر آب نفوذناپذير بود، البته پيش هم آمده بود که آب را خيلي سريع جذب کند و دوباره پس بدهد. اگر رطوبت مي‌ديد، بنابر موقعيت شُل يا سفت مي‌شد. اسيدها بر آن اثر نمي‌کرد، اما از طرفي اسيد‌ها را به شدت مي‌خورد.
    نهيليت به هيچ‌وجه به عنوان مصالح ساختماني قابل مصرف نبود. ملات را پس مي‌زد و اگر گچ و آهک به آن مي‌خورد، بلافاصله تجزيه مي‌شد. با چسب مذکور مي‌چسبيد، اما چه فايده که ناگهان خرد مي‌شد، گاهي دو قطعه نهيليت چنان به هم مي‌چسبيد که جدانشدني مي‌شدند. البته اين حالت هم دوام نمي‌آورد، چون هر لحظه امکان خرد شدن اين قطعه‌ي بزرگ‌تر وجود داشت. تازه اگر با سروصداي زياد متلاشي نمي‌شد! به همين سبب در استفاده‌ي آن در راهسازي هم خودداري مي‌شد. از مواد تجزيه شده نهيليت، به سختي چيزي قابل بازيافت بود، چراکه هيچ‌گونه انرژي در آن بازيافت نمي‌شد. به سبب تکرار، ثابت شده بود که اين ماده‌ي جديد از اتم تشکيل نشده بود، چون وزن مخصوص‌اش همواره در نوسان بود. نبايد فراموش کرد که نهيليت رنگ نفرت‌انگيزي نيز داشت، که چشم را آزار مي‌داد. رنگ آن قابل توصيف نيست، چون رنگ آن با هيچ رنگ ديگري قابل مقايسه نبود.
    همان‌طور که متوجه شديد، نهيليت در اصل ويژگي‌هاي مفيد کمي داشت، البته به کمک چسب جديد مي‌چسبيد؛ به همين منظور هم اختراع شده بود. روت ناگل مقدار زيادي از اين ماده توليد کرد و هرکس از اين چسب مي‌خريد، نهيليت نيز دريافت مي‌داشت. هرچند خطر انفجار کم نبود، اما بسياري از مردم مقدار زيادي از اين ماده انبار مي‌کردند، چون دوست داشتند از اين چسب استفاده کنند، چرا که اين چسب بوي خوش خرزهره مي‌داد.


    برگرفته از مجلة چيستا شمارة ؟
    حروف‌چين‌: متين امامي