اما سومي داستان خيلي كوتاه است . يك جريان است . يك عمل انجام مي شود . حتي ديالوگ دارد . در نوع خود بي نظير است . براي خيرالله هم نوشتم كه اين داستان واقعا قشنگ و تاثير گذار است . بله . اينيكي داستان خيلي كوتاه است و موفق است . من تبريك مي گويم . باز هم بنويس . اما در مورد سئوالات . : مزيتهاي يك داستان كوتاه در كوتاه بودنشه . خواننده فقط در چند ثانيه مثلا داستان آينه ي تو را مي خواند و لذت مي برد . كوتاه نوشتن و در عين حال لذت بخشيدن به خواننده كار ساده اي نيست . كار سختي است . من يكي كه عاجزم . البته من عالم دهرم شايد هم بتوانم .
اما در مورد اينكه يك داستان تا چه اندازه مي تواند كوتاه باشد خيلي حرف و حديث است . ولي معمولي ترين تعريف اين است كه داستان خياي كوتاه تا جايي كه معناي داستاني خود يعني جريان . اتفاق و تاثير را از دست ندهد مي تواند كوتاه باشد . البته خودت كتابهاي داستان كوتاه را خوانده اي
راستش من خودم حتي خيلي از داستانهاي خيلي كوتاه را قبول ندارم . حتي وقتي به شكل كتاب باشد و مثلا نويسنده اش خارجي باشد . وقتي آدم مي بيند هيچ معياري را رعايت نكرده و هيچ لذتي را منتقل نمي كند قبول نمي كند كه يك داستان خوانده است . خوب ديگه كافيه . تو هم جوابت را بنويس . به خيرالله و پگاه هم نوشته ام كه اگر زحمتي نيست پاسخت را بنويسند . شايد اين نوشته هاي تو يك جريان بحث و گفتگو راه بيندازد كه چه بهتر . فعلا باي