سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرسه درخیال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شعر

هزار کلمه در ذهنم

برایت پرسه می زنند

بی هیچ شباهتی!

چای می خورند،سیگار می کشند

سرفه می کنند

و مدام گیج روزهای نیامده

به تفکرم سنگ می زنند!

شب که می شود

بیداری کلمه است

صبح، گنجشکها روی طناب دار

نیامدنت را جیغ می زنند!


شعری از خودم

                                تقدیم به شاعری بزرگ(احمد شاملو)      

(ابراهیم در آتش)                  

درختان پرندگانشان را ازدست دادند

آنچنان که برگهاشان را

 

آفتاب پنجه های طلایی اش را از زمین دریغ میکند

آنچنان که تو دستهایت را، از زندگی ام!

بعد از تو

من شب را با تمام ستارگانش بوسیدم

وبه زمین زیر پا بخشیدم

زیرا خدای من

ستارگانش را از دست داد

وبی اسب به میدان های جنگ سرازیر شد

که درختان را آتش بزند

تاابراهیم را در آتش بسوزانند!